ابراهیم رجبپور
چکیده
یکی از مهمترین فرآیندهایی که در مدیریت منابع انسانی توجه چندانی به آن نشده است؛ موضوع مدیریت مسیر شغلی است. همچنین، با توجه به عصر کنونی که عصر اقتصاد دانشی خوانده میشود؛ دانش و کارکنان دانشی اهمیتی دوچندان یافتهاند. بنابراین، مسئله مورد بررسی در این پژوهش، تعیین اهمیت معیارهای مؤثر بر مسیر شغلی کارکنان دانشی در دو گروه پژوهشگری ...
بیشتر
یکی از مهمترین فرآیندهایی که در مدیریت منابع انسانی توجه چندانی به آن نشده است؛ موضوع مدیریت مسیر شغلی است. همچنین، با توجه به عصر کنونی که عصر اقتصاد دانشی خوانده میشود؛ دانش و کارکنان دانشی اهمیتی دوچندان یافتهاند. بنابراین، مسئله مورد بررسی در این پژوهش، تعیین اهمیت معیارهای مؤثر بر مسیر شغلی کارکنان دانشی در دو گروه پژوهشگری و مدیریتی است؛ ازاینرو، هدف اصلی پژوهش حاضر، اولویتبندی عوامل مؤثر بر مسیر شغلی کارکنان دانشی پژوهشگاه صنعت نفت است. برای اولویتبندی عوامل مؤثر بر مسیر شغلی در این پژوهش از مدل تحلیل شبکهای فازی با رویکرد برنامهریزی غیرخطی استفاده شده است. استفاده از این روش در مقایسه با سایر روشهای اولویتبندی، به دلیل داشتن مفروضاتی است که با شرایط واقعی تصمیمگیری همخوانی بیشتری دارد. در این پژوهش، 6 عامل بهعنوان عوامل مؤثر بر مدیریت مسیر شغلی کارکنان دانشی شناسایی شدند. نتایج پژوهش نشان میدهد که در میان 6 معیار اصلی مورد بررسی در دو گروه کارکنان دانشی ترتیب تأثیرگذاری معیارها بر مسیر شغلی همانند بوده است. شایستگیهای اختصاصی دارای بیشترین اهمیت در مسیر شغلی کارکنان دانشی هر دو گروه بوده است و پس از آن به ترتیب؛ معیار ارزیابی عملکرد، ویژگیهای مزیتساز، دورههای آموزشی، سابقه کاری و تحصیلات قرار دارند.
مدیریت دولتی
هادی عارف؛ سید عباس مرادی شیرازی
دوره 5، شماره 2 (پیاپی 18) ، فروردین 1396، ، صفحه 13-30
چکیده
مبهم بودن معنای شایستگی که یکی از مفاهیم اساسی در مدیریت منابع انسانی به شمار میرود به عنوان یک مسئله چالش بر انگیز، توسط بسیاری از صاحبنظران این عرصه مطرح شده است. این مقاله سعی دارد ضمن پرداختن به این مسئله، از ابهام موجود در این مفهوم کاسته و در جهت شفافسازی آن گام بردارد. بدین منظور رویکرد تحلیل مفهومی، ارائه شده توسط سودابی ...
بیشتر
مبهم بودن معنای شایستگی که یکی از مفاهیم اساسی در مدیریت منابع انسانی به شمار میرود به عنوان یک مسئله چالش بر انگیز، توسط بسیاری از صاحبنظران این عرصه مطرح شده است. این مقاله سعی دارد ضمن پرداختن به این مسئله، از ابهام موجود در این مفهوم کاسته و در جهت شفافسازی آن گام بردارد. بدین منظور رویکرد تحلیل مفهومی، ارائه شده توسط سودابی (2010)، مبنای پژوهش قرار گرفت. بر اساس این رویکرد، با انجام چهار عملیات بر روی یک مفهوم، میتوان آن را شفاف ساخت؛ 1. ارائه تعریفی مناسب از مفهوم، 2. تحلیل حدود زمانی، مکانی و ارزشی مفهوم، 3. بررسی رابطه مفهوم مورد نظر با مفاهیم نزدیک به آن و تمییز مرز آن مفهوم با مفاهیم دیگر و در نهایت، 4. تحلیل و نمایش انسجام منطقی آن مفهوم و نحوه به کارگیری آن در چارچوب های نظری مرتبط. با مبنا قرار دادن این روش تحلیل مفهومی، در این مقاله نخست تلاشهای صورت گرفته برای شفافسازی مفهوم شایستگی مورد بررسی و سپس این مفهوم از منظر هر یک از ارکان چهارگانه شفافیت مفهومی مورد تحلیل قرار گرفت و در انتها مدلی مفهومی بر اساس تحلیلهای صورت گرفته ارائه شد.