دانـشـگـاه پــیــام نـــور
مدیریت سازمانهای دولتی
2322-522X
2538-600X
2
شماره 3 (پیاپی 7)
2014
06
22
سازوکارهای ارتقاء بهره وری بخش دولتی ایران
7
24
FA
حسن
دانائیفرد
دانشیار مدیریت دولتی دانشگاه تربیت مدرس
hdanaee@modares.ac.ir
حمیدرضا
هراتی
دانشجوی دکتری مدیریت دولتی، دانشگاه تهران
بهره وری بخش دولتی از دیرباز به عنوان یکی از مسائل مهم و چالشی در ادبیات اداره امور عمومی و مدیریت دولتی وجود داشته است. مدیران و خط مشی گذاران به دنبال راه هایی برای ارتقاء بهره وری بخش دولتی بوده اند. در کشور ما نیز موضوع بهره وری در خط مشی ها و برنامه های کلان مورد تاکید قرار گرفته است. اما تاکنون پژوهش جامعی به شناسایی راهبردها و خط مشی های ارتقاء بهره وری بخش دولتی نپرداخته است و تلاش های صورت گرفته تنها به بررسی تاثیر عاملی بر بهره وری بخش دولتی و یا اندازه گیری آن محدود می شوند و سازوکارهای ارتقاء بهره وری بخش دولتی مغفول مانده است. <br />هدف غایی این پژوهش شناسایی سازوکارهایی برای ارتقاء بهره وری بخش دولتی و بررسی شکاف بین وضع موجود و مطلوب این سازوکارها می باشد. این پژوهش با روش ترکیبی و رویکرد اکتشافی انجام شده است. در مرحله اول با استفاده از مصاحبه با مدیران، کارشناسان و خبرگان بخش دولتی به واکاوی سازوکارهایی برای ارتقاء بهره وری بخش دولتی پرداخته شده است و نتایج حاصل از مصاحبه ها با شیوه تجزیه و تحلیل داده بنیاد مورد بررسی قرار گرفت و سازوکارهای ارتقاء بهره وری در چهار دسته فرهنگی، فناوری، اقتصادی و سیاسی- قانونی تقسیم بندی شد؛ سپس در مرحله دوم پژوهش با ترکیب سازوکارهای حاصل از ادبیات پژوهش و مصاحبه ها، پرسشنامه ای شامل 25 سازوکار در 4 دسته مذکور طراحی شد و در دو طیف وضع موجود و وضع مطلوب، سازوکارهای ارتقاء بهره وری مورد سنجش قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد بین بهره گیری از سازوکارهای ارتقاء بهره وری بخش دولتی در وضع موجود و مطلوب 23 سازمان خدمات عمومی شهر تهران فاصله معنادار وجود دارد.
بهره وری,اثربخشی,کارایی,بخش دولتی,پژوهش ترکیبی
https://ipom.journals.pnu.ac.ir/article_1315.html
https://ipom.journals.pnu.ac.ir/article_1315_c6427e2b051a3f33addfbf8b21702c82.pdf
دانـشـگـاه پــیــام نـــور
مدیریت سازمانهای دولتی
2322-522X
2538-600X
2
شماره 3 (پیاپی 7)
2014
06
22
الگوی مشارکت شهروندی در مدیریت دولتی مبتنی بر تعالیم نهج البلاغه
25
48
FA
هادی
خان محمدی
دانشجو دکتری مدیریت دولتی، دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبایی
h.khanmohammadi110@gmail.com
رضا
واعظی
.دانشیار مدیریت دولتی، دانشکده مدیریت دانشگاه علامه طباطبایی
theory.management@yahoo.com
مصطفی
دلشاد تهرانی
استادیار علوم حدیث ، دانشگاه قرآن و حدیث
موضوع مشارکت شهروندان در امور دولت و حکومت و یا تعاملات بین مردم ودولت از موضوعات بسیار مهمی است که باید مورد توجه اندیشمندان و دولتمردان قرار بگیرد. این در حالی است که این موضوع در شبه پارادیمهای اخیر مدیریت دولتی یعنی خدمات عمومی نوین بسیار حائز اهمیت گشته تا آنجا که در این زمینه مدلها و تئوریهای مختلفی از دهه 50 میلادی تاکنون بیان شده است. در یک رویکرد منطقی و عقلایی، الگوی مشارکت شهروندان هر کشور متناسب با فرهنگ و محیط آن کشور شکل متفاوتی به خود میگیرد؛ هرچند میتوان از تجربیات دیگر کشورها در این زمینه نیز استفاده نمود. بر این اساس با توجه به درجه اهمیت مشارکت مردم در حکومت و دولت، این تحقیق بدنبال آن است که الگوی مشارکت شهروندی از منظر تعالیم نهج البلاغه را متناسب با سیره نظری و عملی امام علی <sup>علیه السلام</sup> شناسایی نماید تا گامی در تولید الگویی اسلامی برداشته شود. بنابراین سوال اصلی پژوهش آن است که مشارکت شهروندی در مدیریت دولتی مبتنی بر تعالیم نهج البلاغه چه الگویی دارد؟ جهت انجام پژوهش نیز از روش تحلیل مضمون با استفاده از نرم افزار تحلیل کیفی Maxqda استفاده گردید. نتایج تحقیق حاکی از آن است که الگوی مشارکت شهروندی بر اساس ارزشهای بنیادین و اساسی حکومت اسلامی شکل میگیرد و دارای الگویی تعاملی براساس قاعده اصلاح طرفینی جهت تحقق اداء حق و تکلیف متقابل با نهایت حسن تعامل و همکاری میباشد و براساس آن الگو فرایند تعاملی دولت– شهروند و سایر الگوهای بخشی دیگر ایجاد میگردد.
نهج البلاغه,دولت اسلامی,مردم سالاری دینی,حقوق شهروندان,مشارکت شهروندان
https://ipom.journals.pnu.ac.ir/article_1316.html
https://ipom.journals.pnu.ac.ir/article_1316_12699b979e9778adf487996601bcad16.pdf
دانـشـگـاه پــیــام نـــور
مدیریت سازمانهای دولتی
2322-522X
2538-600X
2
شماره 3 (پیاپی 7)
2014
06
22
بررسی رابطه بین رویکرد راهبردی نظام نگهداشت منابع انسانی و تعهد سازمانی کارکنان
49
64
FA
نورمحمد
یعقوبی
دانشیار گروه مدیریت، دانشگاه سیستان و بلوچستان
nm.yaghoubi@gmil.com
اکرم
احمدنیا چنیجانی
کارشناس ارشد مدیریت دولتی، دانشگاه سیستان و بلوچستان
akr4464@gmail.com
در محیط پر تحول و غیر قابل پیش بینی امروز ، تفکر راهبردی رویکردی مناسب برای شکل دهی به راهبرد سازمان به حساب آمده و مدیر را قادر می سازد تا تشخیص دهد چه عواملی در دستیابی به اهداف مورد نظر موثر و کدامیک موثر نیست، و چرا و چگونه عوامل موثر برای ارباب رجوع ارزش می آفریند . بصیرت ایجاد شده از طریق تفکر راهبردی به تشخیص عوامل حیاتی موفقیت کمک می کند و این امر نهایتاً منجر به ایجاد مزیت رقابتی پایدار برای سازمان ها می گردد. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه بین رویکرد راهبردی نظام نگهداشت منابع انسانی و تعهد سازمانی کارکنان با بررسی تاثیر متغیرهای حمایت سازمانی، فرهنگ سازمانی ، عدالت سازمانی و تامین نیازهای برتر می باشد. تحقیق از نظر هدف توصیفی و از لحاظ روش تحقیق، با راهبردی پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری این تحقیق ، کارکنان شهرداری زاهدان به تعداد 2032 نفر می باشند که با استفاده از جدول مورگان حجم نمونه 324 نفر در نظر گرفته شده است . به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته با پایایی 89/0 استفاده شده است . برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS و LISREL و آزمون های همبستگی پیرسون و فریدمن و همچنین تحلیل مسیر استفاده گردیده است . نتایج حاصل، نشان می دهد که بین رویکرد راهبردی در نظام نگهداشت منابع انسانی و تعهد سازمانی کارکنان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
نظام نگهداشت منابع انسانی,رویکرد راهبردی در نظام نگهداشت منابع انسانی,تعهدسازمانی
https://ipom.journals.pnu.ac.ir/article_1317.html
https://ipom.journals.pnu.ac.ir/article_1317_7e7c1a40d289c0ef54a186e1a631a3cc.pdf
دانـشـگـاه پــیــام نـــور
مدیریت سازمانهای دولتی
2322-522X
2538-600X
2
شماره 3 (پیاپی 7)
2014
06
22
ارائه مدل مدیریت رفتارهای کاری نابهنجار بر اساس نظریه رفتار برنامه ریزی شده
65
88
FA
اکرم
هادیزاده مقدم
دانشیار گروه مدیریت دولتی، دانشگاه شهید بهشتی
علی
رضائیان
0000-0002-0563-389X
استادگروه مدیریت، دانشگاه شهید بهشتی
a-rezaeian@sbu.ac.ir
غلامعلی
طبرسا
دانشیار گروه مدیریت، دانشگاه شهید بهشتی
g_tabarsa@sbu.ac.ir
حمید
رامین مهر
دانشجوی دکتری مدیریت دولتی، دانشگاه شهید بهشتی
h.raminmehr@gmail.com
رفتار کاری نابهنجار نوعی رفتار داوطلبانه است که هنجارهای سازمانی را نقض می کند و چنین اقداماتی باعث کاهش بهره وری سازمان و افراد می شود. این رفتارها شامل رفتارهای سواستفاده، رفتارهای انحرافی تولیدی، خرابکاری یا کارشکنی، دزدیو رفتارهای صرف نظر کردن یا عقب نشینی می شود. رفتار های نابهنجار ، برای سازمان ها هزینه های اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی زیادی دارد. از این رو هدف اصلی مقاله حاضر، بررسی علل بروز این رفتارها بر اساس نظریه رفتاربرنامه ریزی شده است. <br />جهت دستیابی به اهداف تحقیق، تعداد 330 پرسشنامه که اکثراً استاندارد بودند میان افراد متخلف (از نظر اداره تخلفات بانک ملت) میان کارکنان در پست های مختلف توزیع گردید. روایی و پایایی پرسشنامه ها نیز توسط روش های مختلف نظیر روایی همگرا، روایی تشخیصی، پایایی ترکیبی و آلفای کرانباخ مورد بررسی قرار گرفت. <br />نتایج پژوهش نشان داد روابط میان سازه ها(نگرش رفتاری، هنجار ذهنی، کنترل درک شده، تمایل رفتاری و رفتاری واقعی) در نظریه رفتار برنامه ریزی شده در بانک ملتبطور کامل مورد تائید قرار گرفت. به عبارت دیگر تمامی روابط علّی مورد تائید قرار گرفتند. به عبارت دیگر افراد بصورت هدفمند و با نیت قبلی این رفتار ها را انجام می دهند. همچنین از طرفی نقش تعدیل گر ترس از تنبیه شدن نیز در رابطه میان تمایلات رفتاری و رفتار واقعی تائید شد؛ به عبارت دیگر چنانچه در بانک سیاست های و رویه های تنبیهی وجود داشته باشد و با افراد متخلف برخورد جدی شود از بروز رفتار تا حدودی جلوگیری خواهد شد.
رفتار کاری نابهنجار,نظریه رفتار برنامه ریزی شده,ترس از تنبیه شدن,کانون کنترل
https://ipom.journals.pnu.ac.ir/article_1318.html
https://ipom.journals.pnu.ac.ir/article_1318_13d524916300d8c4afaa9c950c36b4fe.pdf
دانـشـگـاه پــیــام نـــور
مدیریت سازمانهای دولتی
2322-522X
2538-600X
2
شماره 3 (پیاپی 7)
2014
06
22
بررسی و تبیین عوامل موثر بر بدگمانی به تغییر سازمانی در دانشگاه پیام نور استان مرکزی
89
100
FA
رضا
نجاری
استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه پیام نور
najjari_1344@yahoo.com
بدگمانی به تغییر سازمانی، به معنای نگاه بدبینانه نسبت به موفقیت آمیز بودن تلاشهای تغییر است که می تواند مانعی برای توفیق برنامه های تغییر باشد. تحقیق حاضر قصد دارد تا ضمن توجه به عوامل شخصیتی و محیطی، بدگمانی به تغییر سازمانی را در دانشگاه های پیام نور استان مرکزی بررسی کند. مهمترین عواملی که به عنوان محرک بدگمانی سازمانی شناسایی شدند عبارتند از شخصیت متخاصم، نقض قرارداد روانشناختی، عدالت سازمانی و مشارکت در تصمیم گیری. فرض بر این است که متغیر اول و دوم، دارای تأثیر مثبت بوده و دو متغیر دیگردارای تأثیر منفی بر روی پدیده بدگمانی به تغییر سازمانی هستند. یافته های مدل معادله ساختاری از 143 نفر کارمندان دانشگاه های پیام نور استان مرکزی نشان داد هر چهار متغیر تأثیر معناداری را بر پدیده بدگمانی به تغییر سازمانی داشته و رویهم رفته، می تواننند 61 درصد از واریانس بدگمانی به تغییر سازمانی را تبیین کنند. همچنین، یافته های تحقیق نشان داد که بیشترین تأثیر معنادار منفی به عدالت رویه ای، و بیشترین تأثیر معنادار مثبت به متغیر شخصیت بدگمان اختصاص دارد.
بدگمانی به تغییر سازمانی,محرکها,مدلسازی معادله ساختاری
https://ipom.journals.pnu.ac.ir/article_1319.html
https://ipom.journals.pnu.ac.ir/article_1319_08b49de72ad7b53d84a5f0a1e97159ec.pdf
دانـشـگـاه پــیــام نـــور
مدیریت سازمانهای دولتی
2322-522X
2538-600X
2
شماره 3 (پیاپی 7)
2014
06
22
تبیین سبک رهبری توانمندساز چرخه دانش در دانشگاه های کشور
101
110
FA
سید علی اکبر
احمدی
استاد رشته مدیریت دولتی، دانشگاه پیام نور تهران
ahmadi @gharb.tpnu.ac.ir
مهدی
شهبازی
دانشجوی دکتری مدیریت دولتی ، دانشگاه آزاد اسلامی علوم و تحقیقات
shahbazi375@gmail.com
در این پژوهش به تبیین سبک رهبری توانمندساز چرخه دانش در دانشگاه های کشور پرداخته شده است. جامعه آماری تحقیق را اعضای عیات علمی دانشگاه های علامه طباطبایی و پیام نور تشکیل می دهند. روش تحقیق از نظر هدف کاربردی و از حیث شیوه گردآوری داده ها توصیفی- همبستگی است. برای بررسی رابطه بین متغیرها و مدل معادلات ساختاری از نرم افزار PLS استفاده شده است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که بین سبک رهبری توانمندساز بین اعضای هیات علمی بر اساس جنسیت در هر دو دانشگاه تفاوت معنی داری وجود ندارد و نظرات هر دو گروه زنان و مردان در دانشگاه های پیام نور و دانشگاه علامه طباطبایی یکسان می باشد. در نهایت سبک رهبری تبادلی به عنوان سبک رهبری توانمند ساز چرخه دانش در بین اعضای هیات علمی دانشگاه شناسایی شد.
مدیریت دانش- رهبری تحول آفرین- رهبری تبادلی- رهبری عدم مداخله گر
https://ipom.journals.pnu.ac.ir/article_1320.html
https://ipom.journals.pnu.ac.ir/article_1320_038a54f9c52998c431091b4ccfd20198.pdf